This name is Whyman

زمان معنای سکوت است ، و سکوت تنها صدای گذر زمان

This name is Whyman

زمان معنای سکوت است ، و سکوت تنها صدای گذر زمان

طلب بخشش به سبک بچه زرنگ ها = ( جالبه خیلی )

نامه شماره یک

کودکی به مامانش گفت، من واسه تولدم دوچرخه می خوام. بابی پسر خیلی شری بود. همیشه اذیت می کرد. مامانش بهش گفت آیا حقته که این دوچرخه رو برات بگیریم واسه تولدت؟

بابی گفت، آره. مامانش بهش گفت، برو تو اتاق خودت و یه نامه برای خدا بنویس و ازش بخواه به خاطر کارای خوبی که انجام دادی بهت یه دوچرخه بده.





سلام خدای عزیز

اسم من بابی هست. من یک پسر خیلی خوبی بودم و حالا ازت می خوام که یه دوچرخه بهم بدی.
دوستار تو
بابی

بابی کمی فکر کرد و دید که این نامه چون دروغه کارساز نیست و دوچرخه ای گیرش نمی یاد. برا همین نامه رو پاره کرد.

نامه شماره دو

سلام خدا
اسم من بابیه و من همیشه سعی کردم که پسر خوبی باشم. لطفاً واسه تولدم یه دوچرخه بهم بده.
بابی

اما بابی یه کمی فکر کرد و دید که این نامه هم جواب نمی ده واسه همین پارش کرد.

نامه شماره سه

سلام خدا
اسم من بابی هست. درسته که من بچه خوبی نبودم ولی اگه واسه تولدم یه دوچرخه بهم بدی قول می دم که بچه خوبی باشم.
بابی

بابی کمی فکر کرد و با خودش گفت که شاید این نامه هم جواب نده. واسه همین پارش کرد. تو فکر فرو رفت. رفت به مامانش گفت که می خوام برم کلیسا. مامانش دید که کلکش کار ساز بوده، بهش گفت خوب برو ولی قبل از شام خونه باش.

بابی رفت کلیسا. یکمی نشست وقتی دید هیچ کسی اونجا نیست، پرید و مجسمه مادر مقدس رو کش رفت ( دزدید ) و از کلیسا فرار کرد.

بعدش مستقیم رفت تو اتاقش و نامه جدیدش رو نوشت.

نامه شماره چهار

سلام خدا
مامانت پیش منه. اگه می خواییش واسه تولدم یه دوچرخه بهم بده.

بابی

در راستای خویشتن شناسی

آنشب را بخوبی به یاد دارم ٬ ( من )* بسیار آشفته حال و خشمگین بود از او پرسیدم :چیست که تورا چنین کرده ؟ مگر در من چه دیده ای ؟ روزگاریست که برای رسیدن به خویشتن تلاش میکنم٬ مگر این همان سعادت نیست ؟ مگر این نبود همان چیزی که من از آن دلسرد شدم ؟ تلاشی روز افزون مرا نا امید برای رسیدن به خوبشتن کرده است ٬ چه باید کرد‌؟‌  

و چه سرد پاسخم را دادی ... براستی چیست٬ کجاست ؟ که چنین دیوانه وار بسویش میدوی ؟ مگر نه اینکه هر بار تورا پس میزند ؟ مگر نه این است که در هر تلاشت چیزی جز ناله ای دلگیر از اعماقت بلند میشود٬ پس لحظه ای درنگ کن و بگذار کمی به بلندای خویش بنگری٬شاید انگاه مسیر درست رفتن را دریابی

و اینچنین بود که (من) را شنیدم 


ادامه دارد....




* (من) : منظور منِ درون است و ربطی به کلمه ( وای من ) که نویسنده باشد ندارد


خاطره

دوباره
نور
رنگ
و سکوت
در هیاهوی چشمانت
همان لحظه که به اشاره ای می گذرد
و من غرق میشوم در بی کرانه های نگاه
اما حیف که مقصد همین نزدیکی هاست
و

راه پیچ در پیچ

پس بازوی مرا محکمتر بفشار ای دردناک تر ازگناه
زمان را هیچ گاه نمی توان به زمین زد
و پلک را دیگر هیچ گاه نمی توان بست
همچون این خیابان
که خلوت میماند
تا جای قدمهای روز بارانی
هیچگاه محو نشود
صدایی جز ما در آن به گوش نرسد

اما حیف که مقصد همین نزدیکی هاست


۸۷

ادامه مطلب ...

Why I exist

با سلام

خدمت جناب آقای (وای من) نویسنده محترم وبلاگ فوق


احتراما از شما درخواست میشود......


???????????????   ??????????????????  ????????????????????????????????????

.?????????????????????????????????????????????????????????????????

.>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>??????????????????????????????????????????

.?????????????????????????????????????????????????????>>>>>>>>>>>>>>>>>>>

.?????????????????????????????????? ????????????????????????????????????

.................................................... با تشکر دوست شما فلانی



طبق این نامه من اومدم در این فضای بی انتهای نت


در این وبلاگ هرچی میخوام مینویسم تا نوشته باشم و هرچی عکس بخوام میزارم برای دیدن تا گذاشته باشم


میتونین از لینک ها به عکسهام برین و ببینین !‌


                    This name is Why man